آرام بگیر و بدان که من در درون تو هستم
در غرب انواع بیشماری از مراقبه وجود دارد. بسیاری از آنها فقط دارای نامهای احمقانهای هستند و تشبیه درستی از مراقبه واقعی در هیچ حالت و فرمی ندارند. بدلیل پر اهمیت بودن مراقبه، من این مطلب را به طور مستقیم از کتاب دکتر رامپا با عنوان بخشهایی از زندگی (صفحه 149) بدون هیچ تغییری به جز دیکته کلمات کپی برداری کردهام. قبل از شروع باید در مورد سه مطلبی که اغلب افراد را گیج میکند تأکید کنم
- اینکه شما نمیتوانید در جمع مراقبه کنید
- اینکه شما باید خودتان را ازتأثیرمحیط خارج توسط یک لباس سیاه بلند و گشاد ایزوله کنید
- اینکه شما باید در سکوت کامل مراقبه کنید
مراقبه کردن در جمع از نظر فیزیکی و معنوی امکانپذیر نیست، زیرا شما به طور مستقیم تحت تأثیر اثرات ناشی از افراد حاضر در اطرافتان خواهید بود. مراقبه واقعی باید در تنهایی و در ایزوله انجام شود. در تنهایی، پوشیدن لباس سیاه بلند و گشاد برای جدا کردن شما از تأثیرات خارجی میباشد. این کار را انجام میدهید تا بتوانید با خویش برترتان بدون دخالت تأثیرات خارجی ارتباط برقرار کنید.
مراقبه در حقیقت چهار بخش مختلف دارد:
- بخش اول، تمرینات مراقبهای که به پیشرفت شخصیت حقیقی فرد مراقبه کننده کمک میکند. اگر کسی مراقبه کرده و در شخصیت خود پیشرفت حاصل کند میتواند خوشبختر و موفقتر زندگی کند. این فرد در وجوه مختلف فردی خوشبتتر و در رابطه با همکاران خود موفق خواهد بود. مراقبه موفق همچنین میتواند ظرفیت روانی فرد را افزایش دهد.
- دومین مرحله مراقبه، مرحلهای است که به طور اتوماتیک در پس تکمیل موفقیتآمیز مرحله اول پیش میاید. دومین مرحله مراقبه، جسم فیزیکی را به هماهنگی با خویش برتر و خویش برتر را به هماهنگی با مانوی جمعی میآورد. پیش از اینکه کسی بتواند به این طریق و با استانداردهای بالاتر مراقبه کند بسیار مهم است که زندگی پاک و بدون شهوتی داشته باشد.
- مرحله بعدی مراقبه مرحلهای است که تمامی فواید مراحل اول و دوم را با هم شامل میشود. اما بعلاوه آن، فرد را قادر به دست یافتن به درک اسرار میکند. وقتی کسی به مرحله سوم مراقبه برسد، قادر به درک و شهود میشود. شهود البته متفاوت است از مشاهده کردن. شهود، درک ذهن از خودش میباشد ( که به خویش برتر قدرت پیشبرد شرایط معنوی خودش را میدهد).
- در آخر مراقبه اسرار، به این دلیل با این نام خوانده میشود که بسیار فراتر از مفاهیم زمینی میباشد که از قدرت درک افرادی که نائل به رسیدن به این مرحله نشدهاند فراتر است. مرحله چهارم مراقبه، ما را از طریق بند سیمین به خویش برترمان میبرد و از آنجا از طریق بند زرین، خویش برتر به سوی حضور آن وجود عظیم یا آنچه ما در اینجا خدا مینامیم میبرد. اما دو مرحله اول مراحل بسیار اساسی هستند و شما باید ابتدا بر روی آنها متمرکز باشید.
بیش از ورور به مراقبه باید نظم و انضباط موجود باشد و این بسیار با اهمیت است. زیرا اگر کسی مراقبه کردن را بازیچه قرار دهد، مثل این است که با آتش بازی کند. شما هرگز به یک کودک اجازه نمیدهید که با یک جعبه باروت و یک بسته کبریت بازی کند. یا حداقل اگر اجازه دهید، همان یک بار کافی خواهد بود. به همین ترتیب باید از انجام تمرینات مراحل بالاتر مراقبه خودداری کنید. اگر حس فرد کوته فکری را پیدا کردید که ناگهان تصمیم میگیرد اندامش را ماهیچهای و ورزیده کند باید تمرینات بخصوصی را پشت سر بگذارد. آن فرد نمیتواند ناگهان دمبلهای سنگین و غیره را بلند کند و روزی 24 ساعت تمرین کند زیرا زمین خواهد خورد. به همین ترتیب مراقبه را باید همانند ورزش روح در نظر گرفت و اگر بخواهید با عجله وارد تمرینات مراقبه شوید همانند توریستهای آمریکایی که با عجله از واتیکان دیدن میکنند (فقط برای اینکه بگویند که آنجا رفتهاند) متوجه خواهید شد که اشتیاق شما به سرعت رو به افول خواهد گذاشت. باید بر طبق یک برنامه از پیش تعیین شده و با نظم و انضباط و با آمادگی کامل تمرین کنید زیرا اگر مانند مرد کوته فکرما زیادی تمرین کنید و وزنههای سنگین بلند کنید به زودی متوجه میشوید که بدنتان به شدت سخت شده به حدی که نمیتوانید آن را حرکت دهید. به خاطر داشته باشید در مراقبه هم، ذهن میتواند (مانند بدن) سخت شود و این امری هولناک است. خوب آیا علی رغم تمام اینها باز هم میخواهید مراقبه کنید؟ آیا واقعا میخواهید این کار را انجام دهید؟ خوب ببینیم که نظرتان راجعبه قسمت بعدی چه خواهد بود. برای مراقبه کردن باید زمانی کاملا ساکت در طول روز در اختیار داشته باشید و این زمان باید صبح زود باشد. این یکی از دلایلی است که کشیشها و غیره قبل از خوردن مراقبه میکنند. قبل از مراقبه نباید غذا خورده باشید و نباید در تختتان مراقبه کنید اگر این را امتحان کنید حتما به خواب خواهید رفت.
بنابراین طوری برنامهریزی کنید که هر روز یک ساعت زودتر از حالت معمول از خواب بیدار شوید و هنگامی که ساعت زنگ زد و بیدار شدید از تخت پایین بیایید ، دوش بگیرید و لباس بپوشید، این شما را چنان بیدار خواهد کرد که شما را از وسوسه خزیدن به تختتان و خوابیدن باز میدارد. اگر واقعا میخواهید مراقبه کنید باید یک گوشه اتاق را به عنوان پناهگاه درونی خود اختصاص دهید . یک معبد کوچک خواهید داشت که شما را قادر به متمرکز شدن بر روی کاری که میخواهید انجام دهید میکند. آن کسانی که واقعا در این کار جدی هستنند این گونه باید ادامه دهند: یک اتاق داشته باشید به عنوان پناهگاه حتی اگر خیلی کوچک باشد و زمانی که در آن اتاق نیستید آن را قثل کنید. یک میز کوچک در گوشه اتاق بگذارید با یک رومیزی سفید. بر روی رومیزی تصویری مثلا از یک Ho Tai سمبل زندگی خوب بگذازید ( نه، شما مجسمههای مرده را عبادت نمیکنید Ho Tai تنها یک سمبل است). یک جا عودی بگذارید و یک عود روشن، عودی که بتوانید روشنش کنید و با فوت کردن خاموشش کنید که تنها دودی با رایحه خوشبو از آن خارج شود. اگر از قبل بدانید که زمان سوختن عود چه قدر است میتوانید مدت مراقبه را با آن تنظیم کنید طوری که وقتی که سوختن عود به پایان رسید مراقبه را متوقف کنید. مراقبه کنندگان جدی، یک ردای مخصوص مراقبه بر تن میکنند زیرا کل فلسفه پوشیدن ردا جدا کردن شما از تأثیرات بیرونی است. ردای مراقبه باید بلند تا زمین و با آستینهای گشاد و بلند باشد و کلاهی که بتوان سر را با آن پوشاند. این خصوصیات در ابریشم نازک سیاه و یا اگر برایتان گران بود، در پارچه پنبهای نازک موجود است. وقتی از لباس مراقبه استفاده نمیکنید باید در یک پارچه ابریشمی مشکی پوشانده شود که با لباسهای دیگر تماسی نداشته باشد. شاید به نظرتان این کارها خیلی نمایشی به نظر برسد اما اگر به دنبال نتیجه هستید باید قواعد را رعایت کنید. پس ردای مراقبه را تنها وقتی که مراقبه میکنید استفاده کنید.
حال که اتاقتان و ردایتان و Ho Taiو عودتان آماده است به اتاقتان برویدو آرام بنشینید. مهم نیست که چه طور مینشینید لازم نیست که چهار زانو بنشینید.طوری که برایتان راحت باشد و دچار گرفتگی و خواب رفتگی نشوید بنشینید. زیرا در مراحل ابتدایی اگر راحت نباشید نمیتوانید مراقبه کنید. وقتی برای چند دقیقه در سکوت تعمق نشستید باید دعای زیر را سه بار تکرار کنید:
در این روز بگذار تا من روزهایم را همانگونه که مقرر شده زندگی کنم، تصوراتم را کنترل و هدایت کنم. در این روز بگذار روزهایم را همانگونه که مقرر شده زندگی کنم تا تمایلاتم و افکارم را کنترل کنم تا بتوانم خالص و پاک شوم. امروز و همه دیگر روزها بگذار تصورات و افکارم قویا توسط آن وظیفهای که باید انجام شود هدایت شود که موفقیت شاید پس از آن حاصل شود. من در تمام زمانها هر روز به گونهای زندگی خواهم کرد که تصوراتم و افکارم تحت کنترل باشد.
حتما متوجه شدهاید که اتاق نباید روشن باشد ، خوب ولی البته به خوبی پوشیده شده باشد در حقیقت نسبتا تاریک که همه چیز بیشتر خاکستری به نظر برسد تا سیاه. شما به زودی میزان تاریکی که مناسبتان باشد را خواهید یافت. اگر یک لیوان آب سرد را بین دو دست خود بگیرید به گونهای که کف دست و انگشتان دور لیوان باشد اما روی لیوان را نپوشاند شما آماده تمرین بعدی هستید. سپس انگشتان یک دست را بلغزانید تا در بین فضای خالی بین انگشتان دست دیگر جای بگیرند به گونهای که تا جایی که میتوانید با دستانتان لیوان را پوشانیده باشید. به آرامی بنشینید و یک نفس بکشید. تمریناتی که در کتاب حکمت باستان آمده را انجام دهید. اما نفس عمیق بکشید و اجازه دهید که بازدم با صدای طولانی خارج شود. صدا اینگونه است رررررررآآآآآآآآآآآآآ. باید این کار را با صدای بلند انجام دهید. مجبور نیستید فریاد بزنید میتوانید به آرامی ولی به وضوح انجامش دهید، باید کاملا آن را جدی بگیرید زیرا تمرین کاملا جدی است. این کار را سه بار تکرار کنید و سپس بنشینید و آن را برای چندین دقیقه نگاه کنید از آنجایی که آب مغناطیسی، اتریک بدن را به صورت ابری در اطراف لیوان اب متمرکز میکند((آب) اتریک را متمرکز میکند) شما میتوانید به راحتی غبار نسبتا سنگینی که شبیه ابر متراکم حاصل از دود سیگاز یا عود میباشد را مشاهده کنید. وقتی این کار را برای یک یا دو هفته یا شاید یک یا دو ماه (بسته به میزان جدیت شما) انجام دادید قادر به مشاهده بخشی از نیروی حیاتی خودتان درون آب میشوید. هنگامی که نیروی حیات درون آب میرود، آب را شارژ میکند درست همانند گاز درون آب سودا، اما حبابها و جرقههایی که از نیروی حیات خود میبینید به صورت اشعههای نور و خطوط و مارپیچهایی از رنگهای مختلف خواهد بود. در این کار عجله نکنید زیرا زمان بسیاری دارید به هر حال هیچ کاری را نمیتوان یک شبه انجام داد و هر چه در این کار جدیتر باشید به موفقیت بیشتری دست خواهید یافت و این موفقیت سرانجام لیوان آب را تبدیل میکند به یک کائنات مینیاتوری با جرقههای آتشین به رنگهای گوناگون که با سرعت در حال حرکت و چرخش در فضای محدود درون لیوان خواهند بود. شما باید مراقبه خود را به صورت مشخصی برنامهریزی یا زمانبندی کنید. داشتن یک تسبیح به شما کمک خواهد کرد تا مراحل مراقبه خود را در خاطر نگه بدارید. میتوانید یک تسبیح بودایی تهیه کنید و یا اینکه حتی خودتان یک تسبیح با دانههایی از سایزهای متفاوت بسازید اما از هر روشی که استفاده میکنید برنامه زمان بندیتان باید سفت و سخت باشد. باید همیشه در یک اتاق خاص و در یک زمان خاص و با یک ردای مراقبه خاص، مراقبه کنید. با انتخاب یک فکر یا یک ایده شروع کنید و به آرامی در مقابل محراب کوچک خود بنشینید. سعی کنید ذهن خود را از تمامی افکار خارجی تهی کنید، توجه تمرکز خود را به درون خویش برده و در آنجا به مراقبه بر روی فکری که تصمیم گرفتید بپردازید. وقتی متمرکز میشوید متوجه یک احساس ضعیف لرزش درون خود خواهید شد که کاملا طبیعی است این لرزش ضعیف نشان میدهد سیستم مراقبه در حال کار کردن است.
چند پیشنهاد:
- - مراقبه اول خود را مراقبه عشق قرار دهید. در آن به افکار نیکو برای تمامی موجودات زنده بیاندیشید. اگر تعداد کافی از انسانها افکار نیکو داشته باشند بالاخره بخشی از آن بر روی انسانهای دیگر تأثیرگذار خواهد بود و اگر بتوانیم انسانهای کافی با افکار نیکو به جای افکار بدطینت داشته باشیم دنیا جای بسیار متفاوتی خواهد بود.
- بعد از اولین مراقبه بر عشق میتوانید به مراقبه دوم متمرکز شوید که فکر کردن به افرادی است که در بدبختی و محنت میباشند. هنگامی که به انسانهای در محنت میاندیشید غم و بدبختی آنها را حقیقتا زندگی کنید و از روی شفقت، فکر و اشعههای ادراک و همدردی را بفرستید.
- در مراقبه سوم شما به خوشبختی دیگران میاندیشید و از کامیابی آنها واز اینکه سرانجام به چیزهایی که آرزویشان را داشتهاند رسیدهاند، خوشحالید. شما به این چیزها میاندیشید و به دنیای بیرون افکار شادیبخش و لذت را میپراکنید.
- مراقبه چهارم مراقبه شرارت است. در این مراقبه به ذهن اجازه میدهید که بر گناه و بیماری مراقبه کند. به این فکر میکنید که مرز بین عقل و دیوانگی، سلامتی و بیماری چهقدر باریک است. به این فکر میکنید که لذتهای آنی چهقدر زودگذر هستند و اینکه چهطور شرارت شما را در برمیگرد وقتی خود را تسلیم لذتهای لحظه ای میکنید. و سپس به احساس تأسفی که از انجام کار بدی در شما ایجاد میشود فکر کنید.
- در مراقبه پنجم به آرامش و سکون دست میابیم. در مراقبه آرامش شما از سطوح مادی فراتر رفته از احساس تنفر بالاتر رفته و حتی از احساس عشق زمینی نیز پیش میروید زیرا عشق زمینی تنها جایگزین ناچیزی برای عشق واقعی است. در مراقبه ارامش شما دیگر از ستم و ترس آزرده نخواهید شد و دیگر ثروت را به خاطر خود ثروت نخواهید خواست بلکه آن را تنها برای خیری که میتوانید با آن برای دیگران ایجاد کنید میخواهید. در مراقبه آرامش شما میتوانید به آینده خود با خیالی آسوده بنگرید زیرا میدانید که تمام مدت تمام سعی خود را خواهید کرد تا بر اساس طبقه تکاملی خویش زندگی کنید. آنهایی که به چنین سطحی دست یافتهاند به درستی در مسیر تکامل قرار دارند و آنهایی که در این مسیرند میتوانند بر دانش و آگاهی خود در راه آزاد کردن خویش از چرخه تولد و مرگ اتکا کنند. شاید بخواهید بدانید که پس از مراقبه چه اتفاقی میافتد. پس از مراقبه، خلسه خواهد بود. مجبوریم از لغت خلسه برای بیان این لفظ استفاده کنیم. در واقع خلسه مرحلهای از مراقبه است که در آن خویش حقیقی شما رفته و جسم را رها کرده است درست همانگونه که فردی از ماشین پیاده شده و آن را ترک میکند.
این فایل های صوتی مدیتیشن (به زبان انگلیسی) Lobsang ها Rampa صحبت کردن در مورد مدیتیشن به مدت 35 دقیقه است. این صدای واقعی خود را!
روش دیگر، دانلود متن ترجمه شده از مدیتیشن - PDF - MS-Word
و ما به خوبی می دانیم که وقتی ماشینی در جایی پارک شده احتمال اینکه توسط سارقین ربوده شود وجود دارد. به همین ترتیب وقتی افراد وارد مراقبه عمیق و وارد مرحله خلسه شوند بدون اینکه ذهن خود را از شهوات و غیره پاک کرده باشند، آنگاه موجودات دیگر را برای ربودن فرا میخوانند. مرحله خلسه مرحلهای بسیار خطرناک است مگر اینکه از ابتدا زیر نظر استادی شایسته تمرین شود. فرمهای گوناگونی از موجودات عنصری و غیر اورگانیک وجود دارند که دائما در حال پرسه زدن به این سو و آن سو هستند که ببینند چه شرارتهایی میتوانند انجام دهند و اگر بتوانند، خیلی علاقهمند هستند که با گرفتن کالبد یک انسان چنین شرارتهایی را انجام دهند و تفریح کنند. درست مثل نوجوانی که ماشینی را برای ویراژ دادن در اطراف خیابانها میدزد و البته هیچ شکی نیست که او تصمیم دارد اتومبیل را بدون هیچ صدمهای بازگرداند اما معمولا ماشین صدمه میبیند. به همین صورت هنگامی که کالبد ربوده میشود به احتمال زیاد صدمه خواهد دید. بگذارید این مطلب را تکرار انم که اگر افکارتان خالص و پاک باشد، اگر نیتتان خالص باشد و اگر بدون ترس باشید هرگز مورد تهاجم یا آزار قرار نخواهید گرفت یا ربوده نخواهید شد. شما نباید از چیزی به جز خود ترس بترسید. میخواهم دوباره تکرار کنم که اگر ترس نداشته باشید از خود هالهای ساطع میکنید که از بدن شما محافظت میکند همانطور که دزدگیر میتواند از خانه محافظت کند و اگر افکارتان خالصانه باشد و دچار شهوت و هوس نباشید، وقتی که هوس ربودن کالبدتان، هوشیاریتان را قلقلک داد، به سرعت از طریق بند سیمین به پایین نگاه میکنید و میبینید که چه اتفاقی در حال وقوع است همانطور که یک باغبان برای باغش یک نگهبان میگذارد که از سیبهایش محافظت کند! شما تسخیر یا ربوده و یا مورد تهاجم قرار نخواهید گرفت مگر اینکه دچار ترس شوید. اما اگر شما از این جور چیزها میترسید برای راحتی خیال خودتان و آرامش بدنتان مرحله خلسه عمیق مراقبه را شوخی نگیرید.
من به شدت با هیپنوتیزم مخالف هستم به استثنای مواردی که مراقبتهای لازمه انجام شده باشد. اگر شما توسط شخصی که سابقه چندانی در این کار ندارد هیپنوتیزم شوید، آن شخص احتمالا دارای ترسهای گوناگونی از قبیل اینکه آیا شما رو به راه خواهید بود، آیا میتواند شما را از حالت خلسه بیرون بیاورد یا نه و غیره خواهد بود. خلسه ناشی از هیپنوتیزم یک جور خلسه منفعل است، خلسهای که توسط یک سری تلقینات قدرتمند که به واسطه باورهای شخص هیپنوتیزم شونده به اینکه آن فرد میتواند هیپنوتیزم شود القا میشود. در حقیقت زمانی که یک فرد هیپنوتیزم میشود شرایطش شبیه زمانی است که فرد چشمانش را چپ میکند زیرا جفت اتریک به میزانی از تقارن میافتد به این معنی که کالبد اتریک و کالبد فیزیکی دیگر به طور کامل بر هم منطبق نیستند. اگر به پست یک هیپنوتیست بد بخورید میتواند صدمات جبران ناپذیری بر شما وارد کند که سالها به طول انجامد. در هر صورت شما مثلا به سراغ یک جراح که جراحی را فقط از از طریق کلاسهای مکاتبهای آموخته برای جراحی نمیروید بلکه به سراغ فردی که بتواند به درستی و با صلاحیت جراحی کند میروید. پس به خاطر سلامتی و آرامشتان هم که شده به افراد آماتور اجازه ندهید که بر روی شما آزمایش کنند.
اگر به هر دلیلی میخواهید هیپنوتیزم شوید، با انجمنهای پزشکی در منطقه خودتان تماس حاصل کنید، آنها هیپنوتیستهای قابل و با صلاحیت را به شما معرفی خواهند کرد که تحت شرایط کنترل شده برای این کار با دقت آموزش دیدهاند. شاید شما خیال کنید که من به خطرات این موضوع بیش از حد تأکید میکنم اما نه! شما باید نامههایی را ببینید که من دریافت کردهام در مورد ضرر و زیانهایی که افراد نادان و بیتوجه و ناشی در هیپنوتیزم ایجاد کردهاند. توجه داشته باشید که هنگامی که هیپنوتیزم میشوید روح شما از تطابق با مرکز هوشیاریتان به بیرون هل داده میشود
در مورد مدیومها، معمولا افرادی هستند که وارد یک جور خلسه رویا گونه میشوند، یک جور هیپنوتیزم رویا گونه، به صورت آگاهانه یا ناآگاهانه خود را به طور سطحی هیپنوتیزم میکنند و تبدیل به دریافت کننده قوی میشوند و در این صورت از طرف افراد دیگر سو به عنوان تلفن مورد استفاده قرار میگیرند. اما چیزی را که با هم در مورد موجودات غیر ارگانیک یاد گرفتیم فراموش نکنید. انسانهای خوبی که به دیگر سو رفتهاند، مشغولتر از آن هستند که بخواهند در اطراف بچرخند و در مراسم احضار روح پیغامی برسانند. البته در شرایط خاص افرادی متبحر و وظییفهشناس وجود دارند که میتوانند در دنیای فیزیکی وارد خلسه شده و در دنیای اختری هوشیاری خود را بیدار نگه دارند بنابراین میتوانند فردی را که به افراد حاضر در جلسه پیغام میفرستد را کنترل کنند. این ابزاری بسیار قدرتمند برای انجام تحقیقات دقیق میباشد اما این موضوع به شدت حیاتی است که از مختل شدن جلسه توسط ایجاد هر گونه صدا و یا وارد شدن هر فردی به جلسه خودداری شود. یک جور خلسه سری ویژهای وجود دارد که افراد ماهر آن را خواب معبدی مینامند و اینگونه خلسه کاملا با انواع ذکر شده پیشین متفاوت است. فردی که تمام این آموزهها را تحت آموزش معبد آموخته کاملا به کاری که انجام میدهد واقف است و میتواند خود را عامدانه درون خلسه بیاندازد درست همانند کسی که میتواند خود را درون ماشینی انداخته و حرکت کند، او کاملا تحت کنترل خویش بوده و توسط دیگران تسخیر نمیشود. البته که این وابسته به سالهای متمادی تمرین میباشد و تا زمانیکه فرد دارای تجربه کافی نشده باشد، باید تحت کنترل دقیق فردی که دارای این تجربه است باشد. افراد معمولی که بخواهند با مرحله خلسه شوخی کنند، نوعی سپر دفاعی بسیار کاربردی دارند. اگر شما بخواهید مرحله خلسه را امتحان کنید و اگر فردی معمولی باشید متوجه خواهید شد که به خواب میروید! این جلوی حمله موجودات غیر ارگانیک به شما را میگیرد. اما حتی در این حالت دو حالت مهم خطرناک وجود دارد برای مثال: شما بیدارید با اینکه در حالت خلسه هستید بعد به خواب میروید. حال در این لحظه که شما بین خواب و بیداری هستید شما در مقابل تسخیر شدگی بسیار آسیبپذیر خواهید بود و درست همینگونه زمانی که تحت این شرایط شما به خواب رفتهاید و حالا بیدارید. لطفا دقت کنید که این تنها در مورد افرادی صادق است که با هیپنوتیزم یا خلسه شوخی میکنند و هیچگونه خطری در حالت بیداری و یا خواب و بیداری در روزها و شبهای معمولی زندگی وجود ندارد. خوب از همه اینها میشود نتیجه گرفت که خیلی هوشیارانه نخواهد بود اگر با حالتهای خلسه شوخی یا آنها را امتحان کنید مگر اینکه تحت کنترلی دقیق باشید مگر این طور نیست؟
در معابد ویژه، فرد تحت آموزش، توسط دو راهب ارشد، مورد نظارت قرار میگیرد که میتوانند به چیزهایی که شاگرد به آنها میاندیشد متصل بمانند و با راهنماییهای با رئوفت اما جدیشان شاگرد را از صدمه زدن به خود یا دیگران وامیدارند. وقتی که شاگرد توانست از یک سری آزمایشها با موفقیت عبور کند به او اجازه داده میشود که به تنهایی وارد مرحله بسیار عمیق خلسه چیزی ما آن را با نام خلسه دیداری میشناسیم بشود، که در حقیقت خلسه عمیق است و شاگرد در آن کاملا به حالت بیحرکت در میآید شاید به شدت به نظر محکم و سفت بیاید با گوشت سخت شده. در این مرحله خاص او هنوز درون بدن خویش است اما بسیار مانند فردی است که در بالای یک برج بلند ایستاده و تلسکوپی بسیار قدرتمند در دست دارد که به او امکان مشاهده با وضوح و روشنی بالا و و با درشتنمایی را میدهد. فرد با تلسکوپ میتواند به جهتی بچرخد و هر اتفاقی که دوروبرش میافتد را میتواند با وضوح شگفتانگیزی نظاره کند. فرد در حالت خلسه دیداری از بدن خارج نمیشود بلکه پیش از بیرون آمدن باید منتظر بماند و حالت خلسه تجسمی را تمرین کند و در این حالت بدن به حالت شل و نرمی درآمده و در یک حالت جمود بسر میبرد که تمامی هوشیاری خارج شده و بدن به همان حالتی که بوده باقی مانده و تحت نظارت مراقبین قرار میگیرد. سرعت تنفس بسیار کاهش پیدا میکند و ضربان قلب نیز به شدت کاهش پیدا میکند و در حقیقت جریان حیات بسیار آهسته میباشد. در ابتدا وقتی شما وارد این مرحله از خلسه میشوید با خود فکر میکنید که آیا اینها همه تخیلات هستند اما با تمرین کردن شما خواهید دانست که چه چیز واقعی است، و به راحتی قادر به تشخیص چیزهایی که تنها تصویر افکار هستند از موجودات ارگانیک یا غیرارگانیک خواهید شد.
برای روشن ساختن مطلب فکر کنید که شما جایی هستید هر جا که دوست داشته باشید، در آرامش نشسته و در حالت خلسه در حال مراقبه کردن میباشید. اگر به هوشیاریتان اجازه رفتن به هر جای بی هدفی را بدهید و شما به رویش کنترل چندانی نداشته باشید، ممکن است خودتان را نزدیک فردی که حسابی مست است بیابید و بسیار متعجب خواهید شد از دیدن حیوانات عجیب و غریبی که دور و بر او لوول میخورند. بله، آن فیلهای راه راه در دنیای فکر واقعا وجود دارند! حتی بدتر از آن در حالیکه فرض میکنید فقط در حال گردش هستید ناگهان خود را در نزدیک فردی بد طینت میابید که در قلبش به فکر قتل میباشد، اگر او به قتل فکر کند آنگاه شما، شمایی که زجر خواهید کشید، آن صحنه را به واقعیت خواهید دید درست مثل واقعیت نه فقط مثل تصور. وبا چنان تکانی شدید به کالبدتان برخواهید گشت و تا 24 ساعت دچار سردرد خواهید بود و به این فکر میکنید که شاهد یک قتل بودهاید. شاگردان متافیزیکی پرورش یافته، به راحتی قدرت تشخیص بین حقیقت و خیال را دارند. اما دوباره توصیه میکنند که مگر به جز حالتی که دلیل کاملا قانع کنندهای برای ورود به حالت خلسه داشته باشید، کاملا از آن اجتناب کنید. اگر به این توصیه توجه نکردید پس به این توجه کنید: اگر در حالت خلسه عمیق یا در حالت اختری موجودات وحشتناکی را دیدید که برای شما شکلک در میآورند و یا کارهایی بدتر، تنها کاری که باید انجام دهید این است که افکاری قوی داشته باشید راجعبه اینکه شما از آنها نمیترسید و اگر این کار را بکنید متوجه میشوید که این موجودات ناپدید میشوند. آنها تنها میتوانند از ترس تغذیه کنند و اگر شما نترسید آنها رانده میشوند. به عنوان یک دوست به شما توصیه میکنم که اجازه ندهید کسی شما را هیپنوتیزم کند مگر اینکه توسط فردی شایسته از نظر پزشکی، و به شما توصیه میکنم وارد خلسه نشوید مگر اینکه تحت نظارت و مراقبت فردی شایسته باشد. مراقبه معمولی کاملا مطمئن و امن میباشد و هیچ صدمهای به شما وارد نخواهد شد زیرا شما تمام قدرتهایتان را در اختیار کامل خود دارید. پس مراقبه کنید و از آن عمیقا لذت ببرید. از هیپنوتیزم و خلسه عمیق دوری کنید زیرا آنها پیشرفت معنوی شما را ذرهای بهتر نخواهند کرد.