بهتر است به جای نفرین کردن تاریکی، شمعی روشن کرد
در طول زمان انسانهای بسیاری به طور صلح آمیزی از سیاره آبی کوچک ما دیدن کردند و نظاره"گر تلاش نوع بشر برای تکامل بوده اند. بعضی ها با امید به اینکه بتوانند انسانها را راهنمائی و کمک کنند، خودشان را در مجامع ما جای دادند، بعضی دیگربه عنوان رهبران مذهبی آمدند، اما تعداد اندکی برای انجام یک وظیفه دشوار از راه رسیدند، وظیفه ای که علیرغم روبرو شدن با تعصبات و حسادت ها به انجام رسید. آنچه که دکتر رامپا برای این سیاره و ساکنانش انجام داده بیش ازهر کس دیگری در طول تاریخ می باشد.
بشر تمایلی ویرانگر برای انجام هر کاری دارد بدون توجه به پیامد هایی که می تواند برای دیگر مخلوقات و کل سیاره داشته باشد؛ متأسفانه تمام اینها فقط بخاطر قدرت و تعلقات دنیوی است. دکتر رامپا اینجا بودتا این خطای جدی انسانها را کشف کند، خطایی که به طور مداوم باعث خودتخریبی نوع بشر می شود، زیرا ما چرخه سوم از موجودات هوشمند هستیم که بر روی این سیاره قرار داده شده"ایم به این خاطر که دو نسل گذشته علیرغم اینکه از اکنونِ ما بسیار پیشرفته"تر بودند، خودشان باعث برانگیخته شدن خود تخریبیشان شدند. اگر باورش برایتان مشکل است، انسان"شناسان و دیرین شناسان بسیاری در زمان ما درستی این مطلب را تأیید کرده اند.
دکتر سه"شنبه لوبسانگ رامپا یک راهب تبتی شناخته شدۀ مجسم و یک لاما و پزشک قابل بود که دارای وظیفه"ای خاص در زندگی بود. برخلاف باور غلط بسیاری، او برای نوشتن کتاب یا حتی اشاعه علوم غیبی به این سیاره نیامد. او به زمین برای انجام وظیفه ای ویژه آمد که همانا روشن ساختن اشتباهات انسانها برای دیگران در سطوح اختری بود. آنها می"خواهند بدانند که چرا انسانها دوباره به خطا رفته اند-انسانها یک گونۀ ناموفقند. پیش از او افراد دیگری با همین هدف آمدند ولی با شکست روبرو شدند، درحالیکه رامپا موفق شد.
دکتر رامپا نوزده کتاب نوشت فقط برای اینکه درآمدی برای انجام کار تحقیقاتیش باشد، همان کاری که او برای انجامش اینجا بود. این حقیقت که این کتابها به میلیونها انسان از طرق مختلف یاری رسانده البته امری بسیار سودمند است، اما این هدف اصلی او نبوده است. دستاورد دیگر کتابهایش این بود که توانست ساکنان زمین را در مورد خودِ واقعیشان، اینکه به چه علت اینجا هستیم، چه کارهایی را باید و چه کارهایی را نباید انجام دهیم و بالاخره اینکه چطور پیشرفت معنوی داشته باشیم، همانطور که همه ما باید داشته باشیم، آگاه سازد.
وظیفه بخصوص دیگرش ساخت دستگاهی بود که هر فردِ بدون قدرت روشن بینی را قادر به دیدن هاله نورانی کند؛ و با استفاده از اصوات و نورهای رنگی بتواند پیش از تأثیرگذاری اندام هایِ در حال نابودی بر روی بدن، آنها را ترمیم کند. آنهایی که هرگز نوشته های او را نخوانده"اند کتابهای او را روشنفکرانه خواهند یافت؛ از نظر برخی ممکن است بسیار عجیب و حتی متناقض با باورهای جاریشان باشد، اما انگیزه"تان را از دست ندهید. دکتر رامپا برای بسیاری از سؤالات زندگی پاسخ ارائه میدهد، مخصوصا برای سؤالات پیچیده.
نوشته"های دکتر رامپا دانشی مختص او نمی باشد- بلکه دانشی فراگیر است که باید آزادانه در اختیار همه قرار بگیرد. او قابلیتی منحصر بفرد و تمایلی قابل تحسین در ساده"سازی و قابل فهم کردن این دانش دارد-چون او بر خلاف خیلی های دیگر که دانش را صاحب شده و متأسفانه سعی می کنند آن را منحصراً برای خود نگه دارند، می خواست که همه بدانند و همه بفهمند. این یک اشتباه بزرگ است که در مورد تعالیم دکتر رامپا بگونه"ای صحبت کرد که گوئی دانش منحصراً در اختیار او بوده است- او اولین کسی خواهد بود که این مطلب را انکار کند. دانش قدرت است، اما تنها در صورتی که آشکارا با دیگران قسمت شود و عاقلانه مورد استفاده قرار بگیرد و نه اینکه به طور انحصاری برای عده معدودی مقدس نما نگه داشته شود. دکتر رامپا یک استاد واقعی بود، استاد متافیزیک. روشی که او در نوشتن کتابهایش بکار برده بسیار استادانه می باشد چون مفاهیم پیچیده را به ساده ترین شکل ممکن توضیح داده است. همچنین آنچه که دکتر رامپا در کتابهایش نوشته تجربیات واقعی و شخصی میباشد که در طول تعالیمش آموخته است، پس با جسم و روحش به حقیقی بودنشان آگاه است.
سه"شنبه لوبسانگ رامپا یک اشراف زاده بود که در یکی از خانواده"های رتبه بالای تبت متولد شد؛ به طور خاص در تبت چون تبت مرکز معنویت بود؛ چون از دسترس بقیه جهان بدور بود و بر طبق سنت آن زمان در تبّت، در تولد هفت سالگی اش پیش گوی اعظم باید طالعش را می خواند. مادرش جشن بزرگی تدارک دیده بود که آماده سازی اش هفته ها به طول انجامید، دعوت نامه ها باید ارسال می شدند، تشریفات باید به انجام می رسید و غذای زیادی از هند آورده می"شد. بالاخره روز ویژه ازراه رسید و پیشگو بیش ازدو ساعت زمان صرف خواندن طالع سه"شنبه لوبسانگ رامپا کرد. متأسفانه خانواده بسیار پریشان حال شدند وقتی پیش گوئی شد که لوبسانگ باید به لاماکده چاکپوری بپیوندد – چون درزمان حمله چینی ها کاملا ویران شده بود- و اینکه نمی توانست وارث اموال خانوادگی شان باشد، همانطور که در اولین کتاب پر فروش او " چشم سوم" گفته شده، به این خاطر از خانواده طرد شد و داستان دوران جوانی اش در کتاب " آن طوری که بود" ادامه پیدا می کند.
دکتر رامپا تنها ۱۹ کتاب نوشته است که در آنها اطلاعات بسیار با ارزش فیزیکی و معنوی را مورد تأکید قرار داده، و اگر ذهنتان را باز بگذارید کشف خواهید کرد که هر جزئش به درستی حقیقت دارد. ممکن است در آغاز برخی از موضوعات به نظرتان باور نکردنی یا غیرقابل درک برسد، اما اجازه ندهید این باعث بی انگیزه شدنتان بشود. مَثَل انگلیسی را بخاطر داشته باشید که می گوید "رم در یک شب ساخته نشد" بنابراین شما متافیزیک را بعد از خواندن یک کتاب درک نخواهید کرد، مثل دیگر چیزهای مهم زندگی احتیاج به زمان، از خودگذشتگی و تمرین مداوم دارد. این که چقدر زمان یا تمرین لازم است به شما و تنها خود شما بستگی دارد! اگردر رسیدن به مرحله استادی در متافیزیک جدی هستید باید بعضی چیزها را قربانی کنید؛ مثلا مشروبات الکلی نه، مواد مخدر نه، دزدی نه، بی بندو باری نه، قمار نه، اینها فقط چند نمونه بود که نام برده شد. در یک سمت مثبت، دستاوردهای معنوی صد برابر بیشتر از مادی است، البته اگر بیشتر از صد برابر نباشد.
این را در نظر بگیرید: تمام کارهای دنیوی که به طور روزانه انجام می دهیم کاملا بی"اهمیت است، آیا پنجاه سال دیگر اهمیتی خواهد داشت که امروز فروشگاههای بزرگ محله شما تلویزیون"های مسطح با کیفیت بالا را زیر قیمت می"فروخته اند؟ یا آیا اهمیتی خواهد داشت که شما آخرین لباس طراحی شده یا تلفن همراه را ندارید؟ از سوی دیگر در پنجاه سال آینده این که شما امروز چگونه پیشرفت می کنید اهمیت خواهد داشت- این را بخاطر داشته باشید که تا به حال هیچ مرد یا زنی موفق به بردن حتی یک پنی به دنیای دیگر نشده است این در حالیست که کلیه مردان و زنان تمام آگاهی کسب شده در این دنیا را با خود به زندگی بعدی می برند. این هدفی است که انسان به خاطرش اینجاست. بنابراین آیا قصد دارید که آگاهی با ارزش را به سوی دیگر ببرید، یا افکار درهم و برهم بیهوده را؟ این موضوعی است که باید توجه شما به طور جدی درگیرش باشد؛ این می تواند کل آینده و تناسخ"های بعدی شما را تحت تأثیر قرار بدهد!
دکتر رامپا بدون شک در متافیزیک پیشرو بود زیرا قادر به اجرای تمامی مهارتهای متافیزیکی بود. وقتی ما از متافیزیک صحبت می کنیم بیشتر مردم فورا به یاد جادوگری و بلافاصله پس از آن جادوی سیاه می افتند، به این خاطر که آنها از چیزی که درکش نمی"کنند واهمه دارند؛ بیشتر مردم اینگونه"اند ودر طول تاریخ هم هم اینگونه بوده"اند. متافیزیک به درک اصول طبعیت در معنای واقعی آن می پردازد، چه قابل رؤیت باشند چه غیر قابل رؤیت، البته بیشتر به گونه اخیر می پردازد. جادو بیشتر مربوط است به آگاهی نسبت به اموری که فراتر از حواس معمولی و مادی جسم می باشند؛ هم نیک هم شر، زیرا یکی بدون دیگری نمی"تواند وجود داشته باشد.
متافیزیک امری بسیار حقیقی است که با روشهای حسی قابل اندازه"گیری نمی"باشد چون با موضوعاتی سر و کار دارد که فراتر از حواس روزمره جسمانی است، البته تنها تا زمانی که تکامل معنوی شخص به حد کافی برای درک و فهم این موضوعات حاصل شود. مانند تنفس یا راه رفتن امری کاملا طبیعی است اما هنوز توسط بیشتر مردم مورد غفلت قرار می"گیرد مگر اینکه بطرق تأسف آوری برایشان جالب شده باشد، در غیر این صورت به عنوان حرف های کهن نامفهوم عرفانی در نظر گرفته می"شود. متأسفانه بیشتر دانشی که در حال حاضر در دسترس می باشد، آنچنان "آراسته" شده که امروزه از آن بیشتر به عنوان "افسانه" یاد می"شود. لوبسانگ، زوائد و تجملات فانتزی را کنار گذاشته و موضوع را همانطور که هست بیان می کند، با جملاتی چنان ساده که هر فردی، حتی با کمترین قدرت درک را قادر به فهم و فراگیری می کند.
کلیه نوشته های رامپا ۱۰۰% حقیقت دارند- نباید نوشته"هایش را تنها به این دلیل رد کنید که با اعتقادات شما متفاوت است یا اینکه در مورد موضوعاتی که پوشش داده تا به حال چیزی نشنیده"اید- و ما از آن زمان، تأییدیه ای از "طرف دیگر" داریم مبنی بر اینکه آنها زندگی او را یک موفقیت می"دانند. ما که او را باور داریم همچنان به تلاشمان ادامه می"دهیم که آثار او را زنده نگه بداریم زیرا آنها حاوی پیام های بسیار مهمی هستند و عدم توجه به آنها می تواند عواقبی ما فوق تصور شما داشته باشد. تنها چیزی که در زندگی باید از آن ترسید خود ترس است، آنهم چیزی است که ما تا کنون قادر به درکش نبوده"ایم و شما از چیزی که درکش نمی کنید نمی ترسید؛ مگر نه؟
ما هنوز در عصر کالی هستیم- عصر ویرانی، ربع آخر از چهار چرخه، که با جنگ جهانی اول آغاز شد- اما ممکن است تا پایان زمان عمر ما به آخر نرسد، زیرا که پاندول زندگی هنوز به نقطه اوج خود نرسیده است. زمین هنوز در فاز منفی قرار دارد- و مانند تمامی چرخه ها باید روزی به آخر برسد- به محض اینکه بشر روش"های خودش را تغییر بدهد، و سپس ما از طریق عصردلو (برج بهمن) قدم به سمت عصر طلایی خواهیم گذاشت. هیچ چیز بهتر نخواهد شد مگر اینکه انسان به طور جدی مسیرش را تغییر بدهد- ما در معرض یک انتخاب قرار داریم- پس خردمندانه انتخاب کنید. بدترین دشمن بشریت خود اوست و نه کس دیگر. تاریکترین زمان دقیقا پیش از غروب است و غروب در حال آمدن است.
در صورت تمایل گردشی در این سایت داشته باشید و از آنچه که ارائه شده بهره مند شوید، زیرا برای آنانی فراهم شده که میل به آغاز گشودن ذهنشان دارند. با استفاده از بخش بسیار با ارزش " منابع تحقیق" حقیقت را بدانید و درک کنید. شاید من در حال تکرار کردن یا بسط دادن چیزهایی هستم که دکتر رامپا در کتابهایش گفته ولی هرگز ضرری در تکرار کردن نبوده است و فقط در راه رسیدن به مقصد یاری می رساند. نکته"ای که باید به خاطر بسپارید این است که – بعدِ مرگ او- کتابهای او به طور بی شرمانه"ای توسط نویسنده های بی شماری کپی برداری شده"اند- اگر تمام کتابهای دکتر رامپا کذب بودند پس چرا از آنها کپی برداری می شود؟ آنها مطالب او را کپی برداری می کنند چون تمامشان حقیقت دارند!
ترجمه متن نوشته شده روی چرخ نیایش که در سمت راست زیر فهرست نشان داده شده چنین است" اوم! مانی پادمی هوم" که در حقیقت به معنای درود بر خودِ ماورایی انسان میباشد- انسان به مفهوم بشر بودن- آن بخشی از شما که از طریق ناخودآگاهتان عبادتش می کنید. بر خلاف تصور خیلی ها این متن بدین معنا نیست که" درود بر جواهر درون لوتوس ".این معنا ساخته شده که فقط توریستها را با آن خوشحال کنند.